ترازوی عقل؛ یادداشت منتشرنشدهای از استاد مطهری
پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۲:۵۳ ب.ظ

«فی قلوبهم
مرض» همین است که حالت طرفداری خاص در قلب کسی پیدا شود و اما اینکه قلب
قساوت پیدا کند و حساسیت خود را به کلی از دست بدهد، همان حالت خاصی است که
در مقیاس و ترازو پیدا میشود و هیچگونه حساسیتی از خود نشان نمیدهد که
در آیه بالا به هر دو جهت اشاره شده است.عقل برای هرکسی حکم همان ترازوی
عطار و بقال را دارد که وسیله توزین چیزهایی است که به دیگران تحویل میدهد
یا از آنها تحویل میگیرد.
ترازوی عقل؛ یادداشت منتشرنشدهای از استاد مطهری*
و
ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تَمَنّی القی الشیطان فی
امنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم بحکم الله آیاته و الله علیم حکیم
لیجعل ما یلقی الشیطان فتنه للذین فی قلوبهم مرض و القاسیه قلوبهم و ان
الظالمین لفی شقاق بعید.سوره حج، آیههای 52 و 53
انبیا گفتند در دل علتی است
که از آن در حقشناسی آفتی است
نعمت از وی جملگی علت شود
طعمه در بیمار کی قوت شود
مولوی، چاپ میرخانی، ص 269:
سلامت قلب و عقل به این است که تسلیم حقیقت باشد. تسلیم در همه موارد معنی دست بسته بودن میدهد الا در برابر حقیقت که دست باز بودن مطلق معنیاش تسلیم بودن برای حقیقت است. این تسلیم همان آزادی و بیطرف بودن مطلق است.خداوند عقل را ترازو و مقیاس آفریده است: و ارسلنا معهم الکتاب و المیزان. حاجی سبزواری در آغاز منطق منظومه میگوید:
نحمد من علمنا البیانا
و قارن الکتاب المیزانا
ترازو آن وقت ترازوست که اولا حساس باشد، ثانیا بیطرف باشد. اگر حساسیت خود را از دست داد و وزنه چه در این طرف و چه در آن طرف در او اثر نکرد، آن ترازو، ترازو نیست و اگر هم طرفدار بود یعنی طبعا به یک طرف خاص متمایل بود، اگر هم سنگی و وزنهای در هیچکدام از دو کفه نباشد باز هم خود به خود به یک طرف خاص میچربد، باز هم ترازو معیوب است. آن چیزی که فقط و فقط او باید کفهها را بالا و پایین ببرد بارها و وزنههاست، نه وضع داخلی ترازو.
در روح انسان حالت تعصب، لجاج، عناد، حسادت، کینه، حب جاه و مال که بر عقل استیلا پیدا میکند، این ترازو را طرفدار یک طرف بالخصوص میکند. از اینرو این ترازو خاصیت خود را از دست میدهد.
«فی قلوبهم مرض» همین است که حالت طرفداری خاص در قلب کسی پیدا شود و اما اینکه قلب قساوت پیدا کند و حساسیت خود را به کلی از دست بدهد، همان حالت خاصی است که در مقیاس و ترازو پیدا میشود و هیچگونه حساسیتی از خود نشان نمیدهد که در آیه بالا به هر دو جهت اشاره شده است.عقل برای هرکسی حکم همان ترازوی عطار و بقال را دارد که وسیله توزین چیزهایی است که به دیگران تحویل میدهد یا از آنها تحویل میگیرد. از لحاظ تحویل دادن، مثل سخن گفتن یا عمل کردن که بدون فکر نباید گفت یا عمل کرد: اذا همت بامر فتدبر عاقبته لسان العاقل وراء قلبه. مزن بیتامل به گفتار دم. از لحاظ تحویل گرفتن، یعنی آنچه از دیگران میبیند یا میشنود، اول بسنجد، بعد قبول یا رد کند: کفی بالمرء کذبا ان یحدث بکل ما سمعالذین یستعمون القول فیتبعون احسنه. به هر حال انسان باید واردات و صادرات فکری خود را با عقل توزین کند، آنوقت تحویل بدهد یا تحویل بگیرد.
* گزیدهای از یادداشتهای منتشرنشده استاد که در آیندهای نهچندان دور توسط نشر صدرا منتشر خواهد شد.
- ۹۱/۰۹/۰۲